الثقلین
انّ کثیر من النّاس عن ایتنا لغافلون
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الثقلین و آدرس quran1001.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





با توجه به اهمیت موضوع غیبت، قرآن مجید در آیات متعددى به سراغ این موضوع رفته و دستورهاى مؤكدى صادر نموده است:
1ـ ... ولا یغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یأكل لحم اخیه میتا
فكرهتموه. (حجرات ـ 12)
2ـ ویل لكل همزة لمزة. (همزه ـ 1)
3ـ ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الاخرة. (نور ـ 19)
4ـ لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله
سمیعا علیما. (نساء ـ 148)


ترجمه:
1ـ «...و هیچ یك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به یقین همه شما از این امر كراهت دارید».
2ـ واى بر هر غیب جوى مسخره كننده.
3 ـ «كسانى كه دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذب دردناكى براى آنان در دنیا و آخرت است.
4ـ خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدیها (ى دیگران) را اظهار كند، مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است.

تفسیر و جمع بندى:
در نخستین آیه، قرآن با صراحت از سه چیز نهى مى كند كه در واقع علت و معلول یكدیگرند. نخست از گمان بد، و بعد از تجسس، و سرانجام از غیبت. روشن است گمان بد انسان را وادار به تجسس در احوال دیگران، و كشف اسرار آنها مى كند و از آنجا كه هر انسانى ممكن است عیب و نقصى داشته باشد كه با تجسس كشف شود، اطلاع بر آن عیب پنهانى سبب غیبت مى گردد. ولى قرآن مجید در این آیه براى غیبت اهمیتى بیش از مسأله گمان بد و تجسس قائل شده چرا كه آن را مدلل به دلیلى گویا و رسایى ساخته مى فرماید: «كسى از شما دیگرى را غیبت نكند آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد (به یقین) همه شما از این امر كراهت دارید» (و لا یغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه). این تشبیه كه در واقع یك دلیل منطقى را تشكیل مى دهد تمام ابعاد مسأله غیبت را بیان كرده، شخص غائب را به مرده تشبیه مى كند، و رابطه دینى او را به عنوان برادرى و اخوت و آبروى او را به پاره تن او و غیبت را به منزله خوردن گوشت او، كارى كه هر وجدانى، هر قدر ضعیف باشد، از آن ابا و وحشت دارد، و حتى در سخت ترین حالات حاضر نیست چنین كند. این تشبیه مى تواند اشاره به نكته هاى فراوان دیگرى نیز باشد: فرد غائب همچون مرده است كه قدرت بر دفاع از خویش ندارد، و هجوم بردن بر كسى كه قادر بر دفاع از خویش نیست، بدترین نوع ناجوان مردى است. بى شك خوردن گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمى شود، بلكه سرچشمه انواع بیمارى ها است، بنابراین غیبت كننده اگر آتش كینه و حسد خود را با غیبت موقتا فرو نشاند به یقین چیزى نمى گذرد كه همان بذرهاى نهفته مفاسد اخلاقى در درون جان او سر مى كشد و همچون خارهاى مغیلان او را آزار مى دهد. غیبت كننده انسان ضعیف و ناتوانى است كه شهامت رویا رویى با مسایل را ندارد و به همین دلیل به مرده برادر خویش هجوم مى برد. همان گونه كه یك حیوان یا انسان مردار خوار، سبب انتشار انواع میكرب هاى بیمارى مى گردد، شخص غیبت كننده نیز با ذكر گناهان و عیوب پنهانى برادران مسلمان عوامل اشاعه فحشاء را فراهم مى سازد.

قرآن مجید با ذكر این مثال و ریزه كارى هایى كه در آن نهفته شده به تحریك وجدان و فطرت انسان ها در برابر این گناه بزرگ مى پردازد، و شاید به همین دلیل جمله را با سؤال شروع مى كند، تا پاسخ آن از درون انسان ها برخیزد و تأثیر آن قوى تر شود، مى فرماید: «آیا هیچ یك از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟» در ضمن آیه مى تواند اشاره اى به این نكته نیز باشد، كه موارد جواز غیبت (مانند تظلم و رفع ستم و مشورت و اصلاح ذات البین در واقع مانند موارد اضطرار به اكل میته است كه انسان باید به حداقل قناعت كند). ولى این سؤال مطرح است كه ما در تمام دنیا به ندرت در طول یك سال به موردى برخورد مى كنیم كه كسى گوشت مرده انسانى را ـ چه رسد به برادر خویش ـ خورده باشد، زشتى این امر به اندازه اى است كه همه از آن پرهیز مى كنند، در حالى كه غیبت امر رایجى است كه در همه جوامع دیده مى شود، بلكه یكى از وسایل تفریح و سرگرمى در جلسات است، راستى این تفاوت از كجا سرچشمه مى گیرد؟

این موضوع ظاهرا دلیلى جز این ندارد كه رواج غیبت، قبح و زشتى آن را متأسفانه در نظرها كم كرده است. گفته اند جمله« و لا یغتب بعضكم بعضا ».) بعضی از شما بعضی دیگر را غیبت نکند)در باره دو نفر از اصحاب رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) است كه رفیقشان سلمان را غیبت كردند، زیرا او را خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرستاده بودند تا غذائى براى آنها بیاورد، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) سلمان را سراغ اسامة بن زید كه مسئول بیت المال بود فرستاد، اسامه گفت: الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه غیبت كردند و گفتند: او بخل ورزیده و در باره سلمان گفتند: اگر او را به سراغ چاه سمیحه ( چاه پر آبى بود ) بفرستیم آب آن فروكش خواهد كرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند، و در باره موضوع كار خود تجسس كنند، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بینم، عرض كردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ایم! فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خوردید، آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى كرد. از آنجا كه قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروههاى مختلف اسلامى، به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.

خداوند اشاره می کند که گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى شود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است. سپس براى اینكه قبح و زشتى این عمل را كاملا مجسم كند آن را در ضمن یك مثال گویا ریخته، مى گوید: آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد ؟!. به یقین همه شما از این امر كراهت دارید. آرى آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن او است، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده به خاطر آن است كه غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد، كه همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوان مردانه ترین ستمى است كه ممكن است انسان در باره برادر خود روا دارد. آرى این تشبیه بیانگر زشتى فوق العاده غیبت و گناه عظیم آن است. در دومین آیه با تهدید كوبنده اى به سراغ عیب جویان و غیبت كنندگان مى رود، مى فرماید «واى به هر عیب جوى غیبت كننده اى كه مردم با ایمان را به سخریه مى گیرند، و با نیش زبان و حركات دست و چشم و ابرو، در پشت سر و پیش رو، مؤمنان را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند». (ویل لكل همزة لمزة).

در این كه واژه «لمزة» (از ماده لمز (بر وزن رمز) و «همزه» از ماده همز (بر همین وزن) كه هر دو صیغه مبالغه است، به یك معنى است، و اشاره به غیبت كنندگان و عیب جویان مى كند یا در میان آنها تفاوتى است، در میان مفسران گفتگوى بسیار است. بعضى هر دو را به یك معنى مى دانند بعضى به دو معنى، آنها كه معتقدند دو معنى دارد بعضى همزه رابه معنى غیبت كننده، و لمزه را به معنى عیبجو تفسیر كرده اند و بعضى عكس آن را گفته اند، و بعضى مى گویند همزه به كسى گفته مى شود كه با اشارات عیب جویى مى كند، و لمزه به معنى كسى است كه با زبان، این عمل زشت را انجام مى دهد. بعضى اولى را به معنى عیب جویى آشكار، و دومى را به معنى عیب جویى پنهان و یا اشاره دانسته اند، و بعضى عقیده دارند همزه كسى است كه در حضور، عیب جویى مى كند، و لمزه كسى است كه در پشت سر، این كار را انجام مى دهد.

بعضى از مفسران گفته اند همز و لمز، دو صفت رذیله است كه از جهل و غضب و تكبر تركیب شده است زیرا هم سبب اذیت و آزار دیگران است و هم نوعى برترى طلبى در آن نهفته است، و از آنجا كه در خود فضیلتى نمى بیند سعى مى كند به دیگران عیب بگذارد تا خودش را برتر نشان دهد. در همان تفسیر این دو صفت را از اوصاف منافقان ـ طبق حدیثى ـ بیان مى كند. تعبیر به «ویل» كه در آغاز این آیه آمده است، در 27 مورد از قرآن مجید دیده مى شود، كه در مقام نفرین و به معنى هلاكت و یا به معنى انواع عذاب است، و این كه گفته اند اشاره به چاه یا وادى پر عذابى در جهنم است در واقع از قبیل تفسیر كلى به مصداق است. این واژه و واژه «ویس» و «ویح» همه حالت تأسف انسان را بیان مى كند منتها ویل در موارد كارهاى زشت و قبیح گفته مى شود، و ویس در مقابل تحقیر، و ویح در مقام ترحم.( تفسیر كبیر فخر رازى، جلد 32، صفحه 91.) با توجه به موارد استعمال ویل در قرآن، به خوبى روشن مى شود كه این واژه در مواردى به كار مى رود كه كارهاى بسیار زشتى انجام گرفته است، و از اینجا روشن مى شود كه غیبت و عیب جویى از دیدگاه قرآن مجید از زشت ترین كارها است.

در سومین آیه مستقیما سخن از نكوهش اشاعه فحشاء و تهدید شدید مرتكب شوندگان به میان آمده و به طور ضمنى، مذمت از غیبت مى كند، زیرا اشاعه فحشاء غالبا از طریق غیبت یا تهمت است. مى فرماید: «كسانى كه دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناكى در دنیا و آخرت دارند، و خداوند مى داند و شما نمى دانید». (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الآخرة و الله یعلم و انتم لا تعلمون). البته شأن نزول آیه در مورد تهمتى است كه از سوى منافقان به یكى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) زده شده بود، ولى مسأله اشاعه فحشاء (شیوع دادن زشتیها در میان مردم) مفهوم عامى دارد كه مخصوصا غیبت را در بسیارى از موارد شامل مى شود. در واقع نخستین آیه از آیات بالا اشاره به بعد حق الناس فردى غیبت داشت و این آیه اشاره به آثار ویران گر جمعى آن است، زیرا هرگاه كارهاى خلافى را كه مردم در پنهانى انجام داده اند و كسى از آن آگاه نیست بر ملا شود، بسیارى از افراد ضعیف الایمان تشویق به این گونه كارها مى شود.

«فاحشه» از ماده فحش در اصل به معنى هر كارى است كه از حد اعتدال خارج شود و صورت فاحش به خود بگیرد، بنابراین شامل تمام منكرات و كارهاى بسیار زشت و قبیح مى شود، هر چند در بسیارى از موارد در قرآن مجید یا در كلمات روزمره در خصوص انحرافات جنسى و آلودگى هاى ناموسى به كار مى رود، ولى این مانع از عمومیت فاحشه و فحشاء نیست، و در واقع از قبیل استعمال در یك مصداق بارز است، بنابراین اشاعه فحشاء كه در آیه آمده، و در بسیارى از موارد از طریق غیبت انجام مى شود، منحصر به آلودگى هاى جنسى نیست.

درآیه 45 عنكبوت درباره نماز مى خوانیم: «ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر; نماز انسان را از زشتى ها و منكرات باز مى دارد» و به یقین مفهوم آن عام است. به همین دلیل در ذیل این آیه حدیثى وارد شده كه مى فرماید: «من قال فى مؤمن مارأته عیناه و سمعته اذناه فهو من الذین قال الله عز و جل ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم; كسى كه درباره مؤمن آنچه را مى بیند (از عیوب پنهانى) و آنچه را مى شنود (كه مردم درباره او مى گویند) او از كسانى است كه خداوند متعال درباره آنها گفته كسانى كه دوست دارند اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود عذاب درناكى دارند». این نكته نیز حائز اهمیت است كه قرآن در آیه بالا مجازات این گونه اشخاص را عذاب دنیا و آخرت ذكر كرده، و این نشان مى دهد غیبت و اشاعه فحشاء پى آمدهاى سویى در زندگى انسان ها نیز دارد. آخرین سخن درباره تفسیر آیه فوق این كه قرآن مجید براى این كه تأكید بر این مسأله مهم بگذارد نمى گوید كسانى كه اشاعه فحشا كنند، گرفتار عذاب الیم دنیا و آخرت مى شوند، بلكه مى گوید كسانى كه دوست دارند، اشاعه فحشاء در میان مؤمنان شود چنین سرنوشتى دارند.

در چهارمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از جواز غیبت در مورد ظالمان براى مظلومانى كه به دادخواهى برمى خیزند آمده است كه از آن به خوبى روشن مى شود غیبت بدون مجوز جایز نیست، مى فرماید: «خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدى ها را اظهار كند مگر آن كس كه مورد ستم واقع شد (و مى خواهد از این طریق تظلم كند و رفع ظلم نماید) (لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم). منظور از جهر من القول، هر گونه ابراز و اظهار لفظى است خواه به صورت شكایت باشد یا حكایت، یا غیبت، یا نفرین و مذمت. بنابراین مظلومانى كه مورد ستم ظالمان قرار گرفته اند براى دفاع از خویشتن مى توانند كارهاى ظالمان را برشمرند. و براى این كه افرادى از این استثناء سوء استفاده نكنند، و به بهانه این كه مظلوم واقع شده اند، هر جا بنشینند و به غیبت این و آن بپردازند، در پایان آیه مى فرماید: خداوند سخنان را مى شنود و از نیات آگاه است.(و كان الله سمیعا علیما). از آنچه در آیات فوق آمد زشتى فوق العاده غیبت و عواقب دردناك آن در دنیا و آخرت به خوبى روشن مى شود. 


موضوعات مرتبط: غیبت از دیدگاه قرآن، ،
[ جمعه 25 اسفند 1391 ] [ 9:14 ] [ استاد معین زاده ] [ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

ای مردم، من از میان شما میروم ولی دو چیز گرانبها بین شما باقی میگذارم تا هر زمان بر انها تقدم جویید گمراه نخواهید شد و ان دو قران و عتر و اهل بیتم است. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار چشمه کوثر به من ملحق شوند.
موضوعات وب
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
اسفند 1393
مرداد 1393 دی 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 328
بازدید کل : 13607
تعداد مطالب : 99
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


اوقات شرعی